دیار فلسطین، محل ظهور و موطن و مزار حضرت موسى (ع) و زادگاه و مزار حضرت عیسى و نخستین قبله گاه مسلمین، همواره كانون توجه و احترام مذاهب بزرگ دنیا و همه ملل جهان است. مسلمانان همواره اكثریت مطلق جمعیت فلسطین را دارا بودند و قرنها در سایه حكومت مسلمین، همه مذاهب و فرق در همزیستى كامل زندگى كردند اما از هنگامى كه با دسایس استعمارى، تسلط انحصارى صهیونیزم و نادیده گرفتن حقوق اكثریتساكنان آن دیار آغاز شد، به پایگاه استعمار در منطقه و كانون تهدید و تفرقه در منطقه حساس خاورمیانه تبدیل گردید.
در نیم قرن اخیر مبارزات آزادیبخش مسلمانان مظلوم فلسطین افت و خیزهاى فراوانى را پشتسر گذاشت و وابستگى اغلب حكومتها در سرزمینهاى اسلامى به استعمار، مسلمانان مجاهدفلسطین را از پشتوانه وسیع هم كیشان محروم ساخته و جنبش ضدصهیونیستى را به نوعى ركود كشانیده بود. با وقوع انقلاب اسلامى در ایران در سال 1357، روح جدیدى در كالبد مبارزات ضدصهیونیستى دمیده شد. اگر در یك تحلیل جامع و كلىتر بخواهیم به عوامل و موانع اوجگیرى مبارزات ملت فلسطین پس از انقلاب اسلامى ایران اشارتى داشته باشیم مىتوان گفت كه وقوع انقلاب اسلامى در ایران و به تبع آن نفوذ معنوى و شخصیت امام خمینى و مواضع وى جزو عوامل اوجگیرى مبارزات و تحول روش و ایدئولوژى مبارزه و سرانجام پیدایش انتفاضه بود. اما موانع آن بطور كلى در این بود كه "انقلاب اسلامى ایران در مرحلهاى از پیشرفت تكنولوژى و اوج تكامل صنعتى دنیاى غرب واقع شد كه در برابر مسائل و دشوارىهاى بسیار پیچیدهاى براى تداوم راه خود و تقویت جنبشهاى موازى قرار مى گرفت كه امپریالیزم رسانهاى، تنها به عنوان نمونهاى از آن موانع، قادر بود در افكار عمومى مردم جهان و حتى در داخل كشور، رسوخ كرده و با بهرهگیرى از روشهاى پیچیده روانشناختى و خبرى در سطحى وسیع دستبه سمپاشى، تاثیرگذارى و مقابله بزند و جهان را علیه اهداف انقلاب اسلامى متحد سازد و یا آنرا در جنگى نابرابر قرار دهد كه یك طرف آن متكى به آواكسها و ماهوارهها و پیچیده ترین و پیشرفته ترین امكانات باشد و طرف دیگر متكى به نیروهاى انسانى مومن و فداكار." (1)
انقلاب اسلامى در چنان شرایطى پیروز شد و خط مشى حمایت از جنبشهاى آزادیبخش و نیز مبارزات فلسطین را در پیش گرفت. در زمانى كه جهان در آستانه ورود به دوران تمدن سوم، عصر رایانهها، عصر انفجار اطلاعات و پیدایش تكنولوژى ارتباطات دوسویه و آمیزشهاى فرهنگى، وحدت جهانى و ظهور علائم فروپاشى ابرقدرت شرق بود و پدیدهاى موسوم به نظم نوین جهانى شكل مىگرفت و در درون خود شبكههاى سنتى سلطه را نیز حفظ مىكرد. زمانى كه ستیزههاى بینالمللى به تدریجبه سود قدرتمندان جهانى تبدیل به همكارى بین المللى شده و نظام استعمار و سلطه شكل نوینى گرفت و اكنون كه در آخرین سالهاى قرن بیستم هستیم، نظم نوین جهانى با پشتیبانى قدرتهاى نظامى و فوق صنعتى در شرف وقوع است.
ما با بازگو نمودن حوادث اخیر در خاورمیانه و به خصوص کشتار مردم مظلوم فلسطین در غزه را به مثابه برگى از كتاب براى آیندگان ثبت مىكنیم تا آیندگان بدانند خادم و خائن چه كسانى بودند و روند انحطاط چگونه آغاز شد و چه افرادی و چه دولتهای تا واپسین دم از حقوق غصب شده یك ملت دفاع كردند و.... در روزگارى كه، افشاى صهیونیزم حتى در ممالك غربى مدعى دمكراسى، تهدید، ترور و محاكمه در پى داشت و نشانه نفوذ صهیونیزم بر ارگانهاى حكومتى آنان بود و سخن گفتن علیه اسرائیل ممنوع بود در جوزای سال 1342 امام خمینى در نطق معروف خویش كه منجر به بازداشت ایشان و قیام پانزده خرداد/جوزا در ایران شد چنین گفت:
"امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما با سه موضوع كار نداشته باشید، پس از آن هر چه خواستید بگویید. یكى اینكه با شاه كارى نداشته باشید و از او حرف نزنید و یكى هم اینكه با اسرائیل كار نداشته باشید و یكى هم اینكه نگویید دین در خطر است." (2)
وقوع انقلاب اسلامى ایران در سال 1357 و جهتگیرى ضدصهیونیستى اش پدیدهاى غیرمنتظره و نگران كننده براى اسرائیل بود. ایران در زمان شاه، بازار واردات انبوه كالاها و محصولات اسرائیلى بود كه رونقى به اقتصاد اسرائیل مىبخشید و از آن سو با صادرات نفتبه آن جان مىداد و نفت ایران تبدیل به گلوله و سلاح مىشد و بر سینه فلسطینیان مىنشست. ایران تبدیل به پایگاهى براى اسرائیل شده بود و همین امر از دلایل دشمنى متقابل اسرائیل با انقلاب اسلامى ایران بود. امام خمینى مىگویند:
"یكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است كمك او به اسرائیل است من همیشه در مطالبم گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائیل بوجود آمد با او همكارى كرده و وقتى كه جنگ بین اسرائیل و مسلمانان به اوج خود رسیده بود، شاه همچنان نفت مسلمین را غصب كرده و به اسرائیل مىداد و این امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است." (3)
با وقوع انقلاب اسلامى دز ایران همه این روابط گسسته شد و سفارت اسرائیل در تهران تبدیل به سفارت فلسطین گردید. بدیهى است كه در مصاف انقلاب با امپریالیسم، توطئههاى اسرائیل بخشى از توطئهها علیه انقلاب اسلامى ایران خواهد بود. جنگ تحمیلى بر ایران یكى از آنها بود كه مانع از رویارویى انقلاب اسلامى با اسرائیل شد.
"آنچه كه موجب تاسف بسیار است آن است كه ابرقدرتها بویژه امریكا با فریب صدام، با هجوم به كشور ما دولت مقتدر ایران را سرگرم دفاع از كشور خود نمود تا مجال به اسرائیل غاصب تبهكار دهد تا به نقشه شوم خود كه تشكیل اسرائیل بزرگ كه از نیل تا فرات است، اقدام نماید." (4) عقوبت مبارزه با اسرائیل فقط تهدید و ترور نبود. در مقیاسى بزرگ، جنگ تحمیلى رژیم بعثی عراق بر ضد ایران نیز راهى بود براى مستهلك كردن انرژى ملتهاى مسلمان، به فراموشى سپردن مسئله اسرائیل و یا در درجه دوم قرار دادن آن. کما اینکه اکنون نیز اقدامات داعش سر پوشی است بر جنایات رژیم صهیونیستی. اما اما خمینی علیرغم جنگ تمام عیار با رژیم بعث عراق، از مسئله فلسطین و اصلى بودن مبارزه با اسرائیل غافل نبودند.
محورهاى اساسى در دیدگاههاى امام خمینى پیرامون فلسطین (5)
استفاده از حربه نفت علیه اسرائیل:
پس از فتح قسطنطنیه به دستسلطان محمد فاتح در سال 1453م، دوران انقلاب و نوزائى فكرى و فرهنگى (رنسانس) در غرب آغاز شد و در نیمه دوم قرن هیجدهم به انقلاب صنعتى و اقتصادى انجامید. اما درست از همان آغاز اولین انقلاب فكرى در غرب، دنیاى شرق انحطاط خویش را آغاز كرد به گونهاى كه در قرن بیستم دیگر هیچ توازنى میان آنها وجود نداشت. جهان به دو قطب پیشرفته صنعتى و ثروتمند یعنى غرب سیاسى و مسیحى و قطب عقب مانده و فقیر موسوم به جهان سوم تقسیم شد كه ممالك اسلامى در زمره آن بودند و به مدد بهرهگیرى از ثروت و تولید و امكانات و سلاحهاى مدرن بود كه غرب توانست اسرائیل را با جمعیتاندكى به اعراب مسلمان تحمیل كند. تجربه جنگهاى متعدد اعراب و اسرائیل، بالاخص جنگ رمضان كه ارتشهاى چند كشور عربى مورد حمایت ابرقدرت شوروى، از اسرائیل كوچك شكستخوردند. نمودارى از ضعف آنان بود و این احساس ضعف و حقارت ناشى از این شكستها و تلقى اینكه تداوم دشمنى با اسرائیل كه با برخى از آنان مرزهاى مشترك دارد، امنیت ملى آنها را به خطر مىاندازد، زمینههاى سازش را در اعراب بوجود آورد. در چنین شرایطى، امام خمینى بر ادامه مبارزه با اسرائیل تاكید كرد و راه موثر در این مبارزه را استفاده از حربه تحریم نفت علیه اسرائیل و حامیانش دانست. ایشان در پیامى به دول و ملل اسلامى به مناسبت جنگ رمضان اعراب و اسرائیل در تاریخ 16/8/1352 گفتند:
"دولتهاى ممالك نفتخیز اسلامى لازم است از نفت و دیگر امكاناتى كه در اختیار دارند، بعنوان حربه علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده كرده، از فروش نفتبه آن دولتهایى كه به اسرائیل كمك مىكنند خوددارى ورزند."
"با داشتن آن همه ذخایر، آن همه امكانات اگر یك هفته نفتخودشان را به روى این جنایتكارها ببندند، تمام مسائل حل خواهد شد معذلك مى گویند كه ما این كار را نمى كنیم." (6)
"اسرائیل قیام مسلحانه بر ضد كشورهاى اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام، قلع و قمع آن لازم است. كمك به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفتحرام و مخالف با اسلام است." (7)
"آیا جا ندارد كه اعتراض كنیم: آقا نفت مسلمین را چرا به كفار مىدهى، به كفارى كه در حال جنگ و تجاوز به سرزمین و امت اسلام هستند. (8)
حقیقت این است كه نفت چون خون در رگهاى اقتصاد و صنعت دنیاى پیشرفته صنعتى است و كاهش یا قطع صدور نفت موجب كم خونى و ضعف و مرگ آن خواهد شد، غرب سیاسى علیرغم همه پیشرفتهایش، مانند غول شیشهاى است كه با قطع صدور نفت از پاى در مىآید. ممكن است تصور شود، هماناندازه كه غرب به نفت محتاج است، فروشندگان نفت نیز كه داراى اقتصاد تك پایهاى نفت مى باشند، زندگى شان به هماناندازه وابسته به درآمد نفت است اما حقیقت این است كه در صورتى كه كشورهاى تولید كننده نفت در یك مدت زمان، سیاست ریاضت اقتصادى و استفاده از ذخایر خویش را اتخاذ مىكردند، غرب سریعتر از آنان از پاى مىافتاد. فقط با یكماه قطع نفتبحران اقتصادى، اجتماعى و سیاسى عظیمى غرب را فرا مىگرفت و آنان را به تسلیم وامى داشت بویژه كه در آن هنگام هنوز كشورهاى صنعتى تدابیرى از قبیل ایجاد چاهها و منابع ذخیره نفتى را نیندیشیده بودند اما پس از آنكه مدتها نظریه تحریم اقتصادى غرب بخاطر حمایتش از اسرائیل مطرح شد (ولى متاسفانه توسط همه ممالك اسلامى به اجرا در نیامد)، مصرف كنندگان نفت به صرف احتمال وقوع چنین امرى در فكر ایجاد منابع ذخیره نفتى به مدت سه ماه افتادند و آنرا عمل كردند زیرا اقتصاد ممالك صنعتى بسیار آسیب پذیر است و برنده نهائى در جنگ نفت فقط كسى است كه بتواند چند روز بیشتر مقاومت كند و ذخیره سازى نفتبه منظور افزایش زمان و ضریب مقاومتبود اما اگر اعراب حاضر به جنگ نفتبا اسرائیل و حامیان نیرومند غربى اش نشدند خود دلایلى داخلى داشت كه این دلایل در نهایتبه ماهیت وابسته، رفاه طلب، عافیت جو، استبدادى و عدم پایگاه مردمى حكومتهاى ممالك اسلامى مربوط مىشد.
وابستگى، عدم مشروعیت مردمى و روش استبدادى حكومتهاى منطقه مانع اصلى نجات فلسطین:
لازمه اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادى این است كه مردم مبتلا به بیمارى و تب مصرف نباشند و اگر هم بودند آنقدر به زمامداران خویش اعتماد داشته باشند كه با آنان همكارى و همراهى كنند، ولى خفقان و استبداد به حدى بود كه مردم و مخالفین حكومت نه تنها حاضر به همكارى نبودند بلكه دركمین فرصتها مىنشستند تا به محض ضعیف شدن حكومت، آن را از پاى درآورند. به همین روى در صورت اتخاذ روش ریاضت اقتصادى كوتاه مدت، كه نتیجه آن كمبود ارزاق، كالاها و صعود تورم بود. نارضایتىهاى سیاسى و اجتماعى وسعت مىگرفت و براى حكومتها خطرساز بود، بویژه آنكه در بسیارى از كشورهاى عربى اصولا حكومتها یا پادشاهى بودند و پارلمان و انتخابات وجود نداشت و یا اگر هم مانند كویت پارلمانى وجود داشتیك مجلس تشریفاتى بود كه مطابق قوانین آن كشور پادشاه حق انحلال آن یا عزل و نصب اعضاى مجلس را داشت و یا اگر هم نظام حكومتى جمهورى بود، تفاوتى با نظام سلطنتى استبدادى نداشت و رئیس جمهور مادام العمر بود. در نتیجه از آنجا كه مردم نقشى در روى كارآوردن دولتها نداشتند، مسئولیتى هم در قبال آن احساس نمىكردند و دلیلى هم براى شركت اختیارى و داوطلبانه در خطر نمىدیدند. به همین دلیل است كه امام خمینى كرارا به اعراب مى گوید شما هم مانند ایران شاه را كنار بزنید:
"ما تا به اسلام برنگردیم اسلام رسول ا... - تا به اسلام رسول ا... برنگردیم، مشكلاتمان سر جاى خودش هست، نه مىتوانیم قضیه فلسطین را حلش كنیم، نه افغانستان را نه سایر جاها را. ملتها باید برگردند به صدر اسلام، اگر حكومتها هم با ملتها برگشتند كه اشكالى نیست و اگر برنگشتند ملتها باید حساب خودشان را از حكومتها جدا كنند و با حكومتها آن كنند كه ملت ایران با حكومتخودش كرد، تا مشكلات حل شود..." (9)
تاكید امام بر قیام و مبارزه علیه حكومتها بعنوان راه نجات فلسطین:
امام خمینى كرارا در مواضع و بیانات خویش، علاوه بر تاكید بر اتحاد و تمسك به اسلام و بازگشتبه ارزشهاى اسلامى قیام علیه حكومتها را در ممالك اسلامى یكى از مقدمات واجب براى نجات فلسطین مى داند زیرا حكومتهاى استبدادى به دلیل فقدان پایگاه داخلى، براى حفظ خود در برابر نارضایتىها و مخالفتهاى داخلى نیاز به حمایتخارجى دارند و بدینسان میان استبداد و استعمار اتحاد بوجود مىآید.
طبیعى است كه مبارزه با استبداد داخلى مقدم بر مبارزه با استعمار خارجى است زیرا مادامى كه دشمن در خانه است، مبارزه در جبهه خارجى بى ثمر خواهد بود. براى مبارزه با استعمار نخستباید پایگاههاى داخلى آن یعنى استبداد و حكومتهاى وابسته و سرمایههاى وابسته و پایگاههاى اقتصادیش را از میان برد به همین دلیل از دیدگاه امام خمینى، سرنگونى حكومتهاى وابسته و مسلط بر ممالك اسلامى، فورى ترین راه نجات فلسطین است.
همانطور كه گفته شد، از راههاى اساسى مبارزه با اسرائیل و حامیان قدرتمند غربى آن، تحریم اقتصادى و نفتى بود اما این واقعه محتمل بود كه فقط با تحمل ریاضت اقتصادى خاتمه نیابد و غرب براى نجات خویش دستبه تهاجم به منابع نفتى خاورمیانه بزند. اگرچه نظام دو قطبى جهان و وجود ابرقدرت شوروى در همسایگى كشورهاى اسلامى سبب خوددارى غرب از چنین اقدامى مىگردید زیرا قهرا پاى روسها را به میدان جنگ مى كشید و جنگ جهانى سوم را شعلهور مى ساخت كه در آن صورت اثرى از حیات روى كره زمین نمىماند و از طرفى هرگونه درگیرى امریكا و غرب با كشورهاى نفتخیز منطقه خاورمیانه، نتیجه اش گسترش بیشتر نفوذ شوروى در این كشورها مىشد و سرنوشت امروز جهان بگونهاى دیگر بود و غرب نیز به دلیل فقدان نفت در جنگ با كشورهاى نفتخیز تاب مقاومت نمىآورد اما مهمتر از همه این موارد آن بود كه در برابر سلاحهاى مدرن و تجهیزات پیشرفته كشورهاى غربى، جهان سومىها فقط با تكیه بر امواج انسانى مومن و فداكارى كه به فرماندهى حكومتهاى خویش اعتماد دارند و با استفاده از روش جنگهاى چریكى مى توانستند وارد هماوردى با غرب شوند كه این امر به دلایل مختلف بعید مىنمود زیرا هم حكومتها به دلیل غیر مردمى بودن قدرت بسیج امواج انسانى مومن را نداشتند و هم به دلیل ماهیت وابسته عدهاى از آنها، به سادگى، تودههاى مردم وجه المصالحه قرار مىگرفتند، چه اساسا برخى از این حكومتها با كمك امریكا و انگلیس به قدرت رسیده بودند. به همین دلیل امام خمینى علاوه بر راه تحریم نفتى، سرنگونى رژیمهاى وابسته و غیر مردمى منطقه توسط مردم آن كشورها را اصلى ترین و مقدم ترین راه مىدانستند. حکومت کمونیستی و دست نشانده وقت افغانستان و دولتهای خودخواه اعراب یکی از جدی ترین هدفهای سخنان حضرت امام بود:
"مشكل مسلمین، حكومتهاى مسلمین است. این حكومتها هستند كه این مسلمین را به این روزانداختهاند ملتها مشكل مسلمین نیستند. این حكومتها هستند كه بواسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگى شان با ابرقدرتهاى چپ و راست، مشكلات را براى ما و مسلمین ایجاد كردهاند مشكل مسلمین فقط قدس نیست، این یكى از مشكلاتى است كه مسلمین دارند.
افغانستان مگر از مشكلات مسلمین نیست؟ پاكستان مگر از مشكلات مسلمین نیست؟ تركیه مگر از مشكلات مسلمین نیست؟ مصر مگر از مشكلات مسلمین نیست؟ عراق مگر از مشكلات مسلمین نیست؟ باید ما تحلیل كنیم كه مشكلى كه در همه اقطار مسلمین هست از كجا پیدا شده است و راه حلش چیست؟ چرا مسلمین در همه جاى دنیا تحت فشار حكومتها و ابرقدرتها هستند و راه حل این مسئله چیست؟ تا اینكه هم رمز پیروزى بر همه مشكلات بدستبیاید و هم قدس و افغان و سایر بلاد مسلمین آزاد بشوند.
مشكل مسلمین حكومتهاى مسلمین است این حكومتها هستند كه مسلمین را به این روز رساندهاند، ملتها مشكل مسلمین نیستند، ملتها با آن فطرت ذاتى كه دارند مىتوانند مسائل را حل كنند لكن مشكل، دولتها هستند شما سرتاسر ممالك اسلامى را وقتى كه ملاحظه كنید كم جایى را مىتوانید پیدا بكنید كه مشكلاتشان بواسطه حكومتهایشان ایجاد نشده. این حكومتها هستند كه بواسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگىشان با ابرقدرتهاى چپ و راست مشكلات را براى ما و همه مسلمین ایجاد كردهاند اگر این مشكل از پیش پاى مسلمین برداشته بشود، مسلمین به آمال خودشان خواهند رسید و راه حلش با دست ملتهاست." (10)
افشاى مكرر نقشه اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات:
دلایل مختلف نشان مىداد كه مرزهاى جغرافیایى اسرائیل محدود به اراضى اشغال شده فلسطین نخواهد ماند:
الف: از یك سو شعار اصلى پارلمان اسرائیل كه برگرفته از كتاب تورات است این بود كه "اسرائیل، مرزهاى تو از نیل تا فرات است" و این شعار در دوران ضعف و نوپایى اسرائیل كه اشغالگران از جمعیت و قدرتاندكى در برابر دنیاى اسلام برخوردار بودند مطرح مىشد و بدیهى است كه به هنگام قدرت آن را عملى سازند.
ب: صهیونیستها نژادپرستبودند و نژاد خود را برترین نژادها و بنى اسرائیل را فرزندان خدا مىدانستند كه باید حكومت جهان را به دست گیرند و دست كم زمانى كه قدرت آن را ندارند از نیل تا فرات را به دلایل مذهبى خود، از آن خویش مىدانستند. همین عقاید و روحیات یكى از دلایل رواج جهودكشى بود بطورى كه حكومت تزارى روسیه آنان را قلع و قمع مىكرد و هیتلر بعنوان نژادپرست دیگرى كه این گروه را رقیب خویش مىدید.
ج: دنیاى غرب با آینده نگرى كه داشت نیازمند تسلط پایدار بر سرزمینهاى طلاى سیاه (نفت) و معادن عظیم دیگر در خاورمیانه و قبضه كردن بازار مصرف آن بود و اسرائیل وسیله مناسبى براى تحقق این رویا بود. اما این كار نیاز به زمانى طولانى و زمینه سازیهائى ماهرانه داشت. اسرائیل همواره یكى از مهمترین عوامل ناامنى منطقه بود كه اعراب و مسلمانان همواره ناچار از تجهیز و تسلیح خویش براى حفظ امنیت ملى بودند و همین امر خاورمیانه را به زرادخانه امریكا و غرب تبدیل كرد و از این رهگذر میلیاردها دالر را به جیب سرمایهداران و دولتهاى غربى سرازیر ساخت.
د: تجربه تحمیل یك اقلیت كوچك یهودى بعنوان حكومت اسرائیل، بر اكثریت اعراب و مسلمانان ساكن فلسطین نشان داد كه تكرار این تجربه در سایر ممالك عربى هم امكانپذیر است. بخصوص وقتى كه اعراب در جنگ با اسرائیل شكستخوردند امید به تحقق اسرائیل بزرگ و تكرار آن تجربه بیشتر شد. امام خمینى كرارا به هدف و نقشه اسرائیل بزرگ در سخنان خویش اشاره داشته است. از جمله مىگوید: "این مهره دومى كه حالا آمده است، اسحاق شامیرى كه الان آمده است و مى خواهد نخست وزیر بشود از اول برنامه خودش را گفته است. از اول گفته است كه اسرائیل بزرگ باید تحقق پیدا كند - باید فلسطین به كلى از بین برود. تمام جاهایى كه دست اسرائیل است اینها لاینفك از اسرائیل است، اسرائیل بزرگ یعنى از نیل تا فرات، یعنى تمام منطقهاى كه عرب نشین است، حجازهم جز این باید باشد، مصر هم جزو این است و اینها (دولتهاى عربى) نشستهاند آنجا دارند تماشا مىكنند و عده كثیرشان هم همراهى مىكنند و اسرائیل را مىخواهند (به رسمیت) بشناسند" (11)
امام خمینى معتقد بود كه اهداف نهائى اسرائیل حتى فراتر از نیل تا فرات است و آنان حتى دراندیشه تسلط بر ایران هم بودهاند زیرا صهیونیستها سالها پیش از اشغال فلسطین و تشكیل دادن حكومت دراندیشه كودتا در ایران بودهاند: "عمال اسرائیل در ایران (در زمان محمد رضا شاه پهلوى) هر جا انگشت مىگذارى مىبینى كه یكى از اینها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، وا... مراكز خطرناك براى تاج این آقا (شاه)، ملتفت نیستند اینها، اینها (یهودىها)، آنها بودند كه در شمیران توطئه كردند ناصرالدین شاه را بكشند، مملكت ایران را قبضه كنند شما تاریخ را نگاه كنید، تاریخ كه مىدانید، در نیاوران توطئه كردند، در نیاوران چند نفر رفتند ناصرالدین شاه را ترور كنند و یك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اینها حكومت را از خودشان مىدانند، اینها در كتابهاشان نوشتهاند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، باید ما یك سلطنت جدیدى بوجود آوریم" (12)
مسئله یهود و صهیونیزم جداست:
رفتار بنى اسرائیل با حضرت موسى (ع)، نشان مىدهد كه آنان به پیشوا و پیامبر خویش هم جفا نمودند و در خلال مدت 40 روز غیبت موسى (ع) مجددا به بت پرستى گراییدند و 40 سال قوم بنى اسرائیل بخاطر این عمل آواره شدند. تاریخ نشان مىدهد كه از سرسخت ترین و خطرناك ترین دشمنان پیامبر اسلام، قوم یهود بودند كه نه تنها نبوت او را انكار مىكردند كه براى نابودى او و یا شكست دادن حكومت نوپاى پیامبر در برابر مشركین توطئه مىكردند اما در یهودیان، در همان روزگار نیز دو گروه مشاهده مىشدند. عدهاى با پیامبر اسلام دشمنى مىكردند و گروهى نیز خواستار همزیستى مسالمت آمیز و انجام مناسك همزیستى خویش بودند تا قرنها پس از ظهور اسلام، یهودیان به استناد روش تسامح و مداراى پیامبر با پیروان مذاهب گوناگون (كه تا وقتى توطئه نمى كردند آزاد بودند) با مسلمانان در كنار هم زندگى مىكردند. وقتى حضرت عمربن خطاب با مركب و لباسى ساده پس از چند ماه محاصره اورشلیم وارد این شهر شد برخلاف انتظار یهودیان با آنان به نیكى رفتار كرد و یهودیان، قرنها با مسلمانان در كنار هم مىزیستند و اما افراطیون و نژادپرستان یهودى در امتداد خط همان نیاكان خویش كه موجب آوارگى قوم موسى شدند و بعدها فتواى قتل حضرت عیسى (ع) را دادند و با مذهب مسیح به جدال برخاستند و با پیامبر اسلام نیز دشمنى مى كردند، دراندیشه تحقق رویاى باستانى اسرائیل بزرگ افتادند. صهیونیستها ادامه همان خطى بودند كه حسابشان را باید از یهود جدا ساخت. یهودیانى كه مىخواستند مذهبى باشند و خود را آلوده به بازىهاى سیاسى نكنند از آغاز نهضت صهیونى بویژه در امریكا و اروپا، مخالفتخویش را با آن اعلام كردند و در مواردى سازمانهاى مختلف یهودى دستبه مبارزه با صهیونیزم زدند. پس از انقلاب اسلامى در ایران، اگرچه تفكیك روشنى در این مورد بعمل نیامد و یهودیان زیادى بودند كه از عدم مرزبندى دقیق میان یهود و صهیونیزم و یك كاسه كردن آنها كدورت خاطر داشتند اما شواهدى از سخنان امام خمینى دال بر این مرزبندى وجود دارد:
"ما حساب جامعه یهود را از حساب صهیونیستها جدا مىدانیم، آنها (صهیونیستها) اهل مذهب نیستند، و قیام بر ضد مستكبرین، طریقه حضرت موسى سلام ا... علیه بوده و این درستبرخلاف صهیونیستهاستحساب جامعه یهود غیر از حساب جامعه صهیونیست است و ما با آنها مخالف هستیم و مخالفت ما براى این است كه آنها با همه ادیان مخالف هستند، آنها یهودى هستند، آنها مردمى سیاسى هستند كه به اسم یهود كارهایى مىكنند و یهودىها هم ازآنها متنفر هستند و همه انسانها باید از آنها متنفر باشند" (13)
صهیونیزم یك پدیده سیاسى با آرمانهاى جاه طلبانه، نژادپرستانه و استعمارگرانه است كه زیر پوشش مذهب یهود، جلوه مذهبى به خود مىگیرد و بعنوان ناجى قوم یهود خواسته است این ملت را زیر چتر خویش جمع كند.
مسئله اصلى صهیونیزم، اسلام است:
همانطور كه در تاریخ صدر اسلام مشهود است، افراطیون و نژادپرستان بنى اسرائیل و یهود، علیرغم سیاست مدارا از سوى حكومت پیامبر و آزادى آنان در اعمال و مناسك مذهبى خویش، دستبه فتنه گرى و بستن پیمان با دشمنان خارجى مىزدند و حتى اقدام به ترور پیامبر اكرم نمودند اما ناكام ماندند. رویه دشمنى آنها با اسلام همواره ادامه داشت و در دهههاى اخیر نیز به اشكال و طرق گوناگون در تخریب ا سلام كوشیدهاند و براى تحریف كتاب آسمانى مسلمانان و احكام دینى آنها نیز به ترفندهاى گوناگونى متوسل شدهاند كه امام خمینى به نمونهاى از آن اشاره دارد:
"این اسرائیلى كه همین چند وقت پیش از این، همین اخیرا به قرآن كریم نسبت داد به اینكه جنایتبعضى از امراض در آلمان گردن قرآن استبراى اینكه قرآن دستور داده است، در سوره پنجم آیه ششم دستور داده است كه مسلمین وقتى مستراح مىروند حق ندارند با صابون بعدش دستخودشان را بشویند.... از این جهت میكروب سرایت مىكند به دست و كذا. آن آیه ششم سوره پنجم چه است؟ آیه وضو است و آیه غسل است این... اسرائیل نقل كرد این مطلب را كه به قرآن یك همچنین نسبتى داده" (14)
حفارى مسجدالاقصى قبله اول مسلمین و ویران كردن آن و كشتار جمعى مسلمانان، نمونهاى دیگر از دلایل دشمنى اسرائیل با اسلام و مسلمین است و مسلمانان در برابر اسرائیل باید به اسلام و قرآن كه وجه مشترك همه مسلمانان است تمسك كنند.
اسلام و اتحاد راه نجات فلسطین:
امام خمینى همواره بازگشتبه اسلام و متحد شدن را شرط نجات فلسطین و جلوگیرى از امیال توسعه طلبانه صهیونیزم دانستهاند و همواره با تاكید بر اینكه مسئله اصلى اسرائیل نابود كردن اسلام است، خواستار كنار گذاشتن اختلافات از جمله اختلافات مذهبى بود. اگرچه اكثریت اعراب و مسلمانان ساكن فلسطین، پیروان مذاهب اهل سنتبودند اما امام خمینى بعنوان یك فقیه و مرجع شیعه از هیچگونه حمایتى نسبتبه آنان فروگذار نمىكرد. امام خمینى مسئله را نه در چارچوبهاى تنگ دعواى شیعه و سنى كه مربوط به كیان اسلام مىدانست و به همین رو، پیوسته شیعیان لبنان را در كمك به فلسطین تشویق مىساخت زیرا شیعیان لبنان در برابر اسرائیل هم سرنوشت هستند. امام خمینى حكمفرمایى یك عده قلیلى صهیونیست را بر یك میلیارد مسلمان جهان ننگ و عار مىدانست و مىگفت:
"چرا باید یك كشورهایى كه داراى همه چیز هستند و داراى همه جور قدرت هستند اسرائیل با آن عده كم بیاید و به آنها اینطور حكمفرمایى كند؟ چرا باید اینطور باشد؟ جز این است كه ملتها از هم جدا و از دولتها جدا و دولتها از هم جدا و یك میلیارد جمعیت، یك میلیارد جمعیت مسلمین با همه تجهیزاتى كه دارند نشستهاند و اسرائیل آن جنایات را به لبنان مىكند و به فلسطین مىكند." (15)
نه تنها كنار گذاشتن اختلافات مذهبى كه كنار گذاشتن اختلافات سیاسى میان دولتها و ملتها و متحد شدن علیه اسرائیل شرط دیگر نجات فلسطین و پاك كردن لكه ننگ سلطه یك عده قلیل بر اراده یك میلیارد مسلمان جهان است و این سخن معروف امام خمینى رهبر فقید انقلاب اسلامى است كه اگر همه مسلمین جمع شوند و هر كدام یك سطل آب بریزند، اسرائیل را آب مىبرد:
"براى من یك مطلب به شكل معماست و آن این است كه همه دول اسلامیه و ملتهاى اسلام مىدانند كه درد چیست؟ مىدانند كه دست اجانب در بین است كه اینها را متفرق از هم بكنند، مىبینند كه با این تفرقهها ضعف و نابودى نصیب آنان مىشود مىبینند كه یك دولت پوشالى اسرائیل در مقابل مسلمین ایستاده كه اگر مسلمین مجتمع بودند و هر كدام یك سطل آب مى ریختند او را سیل مىبرد، معذلك در مقابل او زبون هستند." (16)
روز جهانى قدس روز بسیج مسلمانان علیه اسرائیل و امریكا:
تجربه چند دهه اخیر حاكى از آن است كه با یك گام عقب نشینى اعراب، اسرائیل چند گام به جلوبرمى داشت و از هنگامى كه طرحهاى سازش كارانه در اعراب وارد بورس دیپلماسى شد، اسرائیل جنوب لبنان را اشغال كرد و وقتى طرحهاى سازشكارانه فهد و فاس وطائف هم به كمپ دیوید افزوده شد ضعف اعراب و عدم تصمیم دولتهاى وابسته و مرتجع عربى براى مبارزه با اسرائیل به نمایش در آمد و اسر ائیل نیز از همین ضعفها و فرصتها بهرهگیرى كرد و گامهاى دیگر را برداشت از جمله آنكه، علیرغم مخالفتهاى وسیع، پس از مدتها تلاش، پایتختخود را به قدس انتقال داد كه فقط با مخالفتهاى زبانى دولتهاى عربى و اسلامى مواجه گردید. امام خمینى در مقابل این عقب نشینىها، آخرین جمعه ماه مبارك رمضان را روز قدس اعلام كرد. در این روز اجتماع مسلمانان در فضایى روحانى، زمینه بسیار مناسبى براى طرح همزمان مسئله فلسطین در جهان اسلام است. اعلام روز قدس حركتى بود در مقابل یهودى كردن بیت المقدس، سازشكارىهاى اعراب و پیشروىهاى اسرائیل. روز قدس حركتى بود در راستاى استراتژى اتحاد مسلمین و روز قدس بستر خیزش امواج انسانى و احیاى وسیع مسئله قدس و بیدارى مسلمین بود. چون حكومتها در خط امتیازدهى پى در پى به اسرائیل افتاده بودند، روز قدس عامل توقف این روند و روزى بود كه ملتها را نیز وارد معادله سرنوشتساز قدس مىساخت.
"مسلمانان ننشینند كه حكومتهایشان برایشان عمل بكنند و اسلام را از دست صهیونیزم نجات بدهند ننشینند كه سازمانهاى بین المللى براى آنها كار بكنند، ملتها خودشان قیام كنند و حكومتهاى خودشان را وادار كنند در مقابل اسرائیل بایستند و اكتفا نكنند به محكوم كردن" (17)
"من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مىخواهم كه براى كوتاه كردن دست این غاصب و پشتیبانان آن، به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مىكنم، آخرین جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ایام قدر است و مىتواند تعیین كننده سرنوشت فلسطین نیز باشد بعنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مسلمانان اعلام نمایند." (18)
امام خمینى مىگفتند اگر یك میلیارد جمعیت مسلمانان مجتمع شوند و هر كدام یك سطل آب بریزند اسرائیل را آب مىبرد و روز قدس مقدمهاى بود براى به راهانداختن راهپیمایىها و تظاهرات همزمان مسلمانان جهان و راهاندازى امواج انسانى علیه اسرائیل و براى نجات فلسطین.
پاورقى:
1- ن، ك، بررسى انقلاب ایران. ع. باقى ص16.
2- صحیفه نور، جلد 1، ص 54، سخنان 13/3/1342.
3- صحیفه نور، جلد 4، ص 30، مصاحبه با امل در تاریخ 16/9/1357.
4- صحیفه نور، جلد 18، ص 120، سخنان مورخ 31/6/1362.
5- تقدم و تاخر محورهایى كه در این مقاله مطرح شده به مفهوم اولویت و اهمیت هر بند نسبتبه بند بعدى نیستبلكه برعكس، هر كدام از محورها مقدمه و زمینهاى براى بحثبعدى است و به همین دلیل اهمیت این بندها از دیدگاه امام خمینى در دو بند آخر بحث است كه به نوعى نتیجهگیرى از مجموعه بحثهاى پیشین مىباشد.
6- در دیدار با نمایندگان جنبشهاى آزادیبخش در تاریخ 24/3/1361. صحیفه نور، جلد 16، ص197.
7- اعلامیه مورخ 18/3/1346 خطاب به ملل و دول اسلامى بمناسبت جنگ 1967 اعراب و اسرائیل. صحیفه نور، جلد 1، ص139.
8- سخنرانى علیه جشنهاى دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهى در تاریخ 6/3/1350. صحیفه نور، جلد1، ص165.
9- صحیفه نور، جلد 12، ص282، سخنان مورخ 18/5/1359.
10- صحیفه نور، جلد 12، ص 278، سخنان مورخ 18/5/1359.
11- صحیفه نور، جلد 18، ص 98، سخنان مورخ 15/6/1362.
12- صحیفه نور، جلد، ص 96، سخنان مورخ 18/6/1343.
13- صحیفه نور، جلد 6، ص 163، سخنان مورخ 24/2/1358 امام خمینى در جمع نمایندگان كلیمى.
14- صحیفه نور، جلد1، ص 172، سخنان مورخ 6/3/1350.
15- صحیفه نور، جلد 10، ص 93، سخنان مورخ 10/8/1358.
16- صحیفه نور، جلد 8، ص 235، سخنان مورخ 25/5/1358.
17- صحیفه نور، ج 15، ص 262، سخنان امام خمینى در تاریخ 25/9/1360.
18- صحیفه نور، ج 8، ص 229، پیام امام به مسلمانان جهان و اعلام روز قدس در 16/5/1358.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/2325